"مسیر عاشقی "پرهام

تمام مشکلات از آنجا آغاز می شود که گرایشات چشمی ما قوی تر ازگرایشات قلبی است. یک منظره ایی را در نظر بگیرید تا جذاب است مردم بهش چشم می دوزند در کنارش عکس می اندازند ولی همین که آن منظره از بین رفت رغبتی به آن نخواهند داشتکسی که عاشق صرف چشم و ابرو،گیسو وقد و قامت کسی شدبا افول تک تک این جاذبه ها عشق که نه هوسش ته خواهد کشید(بغنیتا) بخوانید, ...ادامه مطلب

گاه شجاعت ناشی از ناآگاهی از خطرات احتمالی و گاه ناشی از مثبت اندیشی و گاه ناشی از غرور جوانی استبه خاطر دارم بنا بر شرایط شغلی یک شب را به تنهایی در یک بیابان که تا شعاع ده و پانزده کیلومتری هیچ آبادی نداشت سپری کردم.من بودم و همراهم یک روز گرم تابستان خبر آمد که همراهم حتما باید برود و من تنها باشم به چه مدت،؟ بیست و چهار ساعت . روزش مهم نبود ولی الان که فکرش را می کنم شبش برای یک کودک دوازده ساله تک و تنها آن هم در یک بیابان بی سکنه و به دور از آبادی نباید راحت می بود. غرور ،ناآگاهی از خطرات احتمالی و مثبت اندیشی بزرگترین عوامل رضایت برتنها بودنم بودحالا که فکرش را می کنم وآن شب را در آن بیابان تصور می کنم می بینم چه شجاعتی داشتم.یاد ندانم کاریها به خیر(بغنیتا) بخوانید, ...ادامه مطلب

مدت هاست با چشم دل می بینمت کم اما گذرا می آیی و می روی.درسته رد آشکاری نداری اما با تمام وجودم تمام وجودت را حس می کنم . سرت به سلامت امیدوارم بالاخره از این عالم سکوت به عالم ظهور و حضور ، قدم رنجه فرمایید.( بغنیتا) بخوانید, ...ادامه مطلب

دی ماه بود ، و سرد بنا به علل مختلف از خانواده دور بودم ، دوماهی میشد که دلم به خصوص برای مادرم لک زده بود امروز و فردامیکردم چند کیلو میوه مورد علاقه اش را بخرم برم پیشش والبته پدر و دیگر عزیزان جای خود داشتند. هیچ شبی نبود آخرین دیدارمان را فراموش کنم که مظلومانه گفت بیا دمی بنشین ولی فرصت کافی نداشتم وهمین بیشتر عذابم می داد تمام شب و روز دی ماه یکی پس از دیگری می آمد و میرفت و من توفیق پیدا نمی کردم به دیدارشان برم. تا اینکه رسیدیم به شب تلخ جانسوز سی ام دی صدای زنگ تلفن و پشت بندش بیا که مادر سخت حالش وخیم است و من هیچ باور نکردم چون هرگز برای مریضیش به من زنگ نمی زدند . به راه افتادم و در تمام مسیر آرزو می کردم ،خبر همانی باشد که گفتند و فقط مریضی باشد و بالاخره به خانه رسیدم صحنه ایی را که دیدم جانکاه ترین صحنه عمرم بود مادری که همیشه با دیدنم بلند می شد در آغوشم می گرفت .در وسط پذیرایی منزل با چادر مشکی به رو به خواب ابدی رفته و محلم نکرد تمام همسایه ها و فامیل دور و نزدیک پیش از من به دورش حلقه زده بودند. اول شب بود . و تصمیم بر این شد یک شب برای آخرین بار کنار هم باشیم و هیچ گاه فراموش نمی کنم تا طلوع سحر من بودم و اشک و قرآن و مادر و گوش چشمی به پیکر بی حرکتش به امید اینکه بلند شود ولی زهی امید باطل و این چنین شب تلخ سی ام دی ماه به سر رسید و روز اول بهمن برای همیشه پر کشید و رفت . به همین دردمندی و به همینتلخی.( بغنیتا) بخوانید, ...ادامه مطلب

عشق تو آبشخور حیات من است و یقین دارم از حال و هوام خبر نداری ( بغنیتا), ...ادامه مطلب

 باید شکر گزار تمام نعمت هایمان باشیم ، نعمت های که حتی بهشون فکر نکردیم ، مثل داشتن کسانی که می تونیم به هرمناسبتی بهشون تبریک بگیم  با سپاس از خدای مهربان شب یلداتون مبارک.(بغنیتا)Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

امید بودنت ، تراوش مهرت، بغض شکفته ونشکفته ات، همه از الطاف الهی است که لیاقت درکش را از خدا مسئلت دارم.(بغنیتا), ...ادامه مطلب

زیباترین خا طرات, ، خاطراتی است که در زمین رقم بخورد و در آسمان ثبت شود مثل خاطرات من و تو (بغنیتا), ...ادامه مطلب

متن برجام من و تو به جای کاغذ بر صفحه دلم نگاشته شده  یعنی برجام ما برجان ماست وخروج از آن بی معنی است. (بغنیتا) Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

عزیزک  نازبوی فرشته خویم تو را که نه ،حتی سایه ای از وجود نازنینت را که بر زمین نقش می بندد ، با کسی عوض نمی کنم (بغنیتا) , ...ادامه مطلب

  کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد...ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم...وقتی بر در خانه اش رسیدمهر چه گشتم در بسته ای ندیدم!!هر چه بود باز بود...گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟ندا آمد: این را گفتم که بیایی...وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم!کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک..."مهربان خدایم دوستت دارم"..ُ  ,فانوسی بر در خانه ات بیاویز ...ادامه مطلب