بر درخانه ام بیا

ساخت وبلاگ

 

کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد...
ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم...
وقتی بر در خانه اش رسیدم
هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!!
هر چه بود باز بود...
گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟
ندا آمد: این را گفتم که بیایی...
وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم!
کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک...
"مهربان خدایم دوستت دارم"..ُ

 

"مسیر عاشقی "پرهام...
ما را در سایت "مسیر عاشقی "پرهام دنبال می کنید

برچسب : فانوسی بر در خانه ات بیاویز, نویسنده : 5bamanbemana بازدید : 299 تاريخ : پنجشنبه 22 مهر 1395 ساعت: 0:38